یزد در دوران پیش از تاریخ (4) در ارتباط با میمند

یزد در دوران پیش از تاریخ (4) در ارتباط با میمند
 
نقش تاريخي ميمند
 
سنگي كه به ما نشان دادندفاصله چنداني با ميمند نداشت . آن كه نشان داد مي گفت يك فرسخ با ميمند فاصله دارد . اما حقيقت اين است كه به نظر ما چنين فاصله اي ندارد و خيلي كمتر از اين است ؛ شايد سه يا چهار كيلومتر ؛ منتهي با راهي مالرو و ناهموار .
در جهت شرقي ميمند است و آنطور كه ما راه مي رفتيم از آنجا تا ميمند به يكساعت راه هم نمي كشيد و نكشيد . سنگ درست در نوك قلٌه كوهي كه خيلي هم مرتفع نيست قرار دارد و احتمالا" جزو قسمت اصلي قلٌه قديمي اين كوه بوده كه حالا ديگر به دليل گذشت زمان سائيده شده و فرو ريخته .
در جابه جا شدن سنگ شكٌي نيست . كما اين كه عكس ها و طرح هاي مربوط به آن هم نشان مي دهند ؛ تصوير منقوش بر آن تقريبا" 90 درجه به طرف مغرب تغيير جهت داده و به عبارتي سنگ به پهلوي چپ خود در غلطيده است . اين است كه گويا اكثر مردم محل چگونگي نقش روي سنگ را تشخيص نداده و به آن توجه نكرده اند ؛ با اين كه چون نسبت به اطرافش خشك و بي آبو علف است چوپان ، دامدار يا رهگذر ديگري به آنجا نرفته كه سنگي پر از نقش و نگار ببيند .
در ميمند وقتي خصوصيات تقريبي سنگ را برشمرديم و از آن سراغ گرفتيم همگي از آن اظهار بي اطلاعي كردند . معلوم شد كه فقط مهدي ابراهيمي از سنگ و محل آن با خبر است ؛ يا اگر ديگران هم بدانند تعدادشان به تعداد انگشتان يك دست نمي رسد . چپ شدن سنگ نه تنها مردم محل ، بلكه كارشناساني كه آن را ديده اند را نيز گمراه كرده است و تركيب نقش سنگ را درك نكرده اند ؛ و الا غيرممكن بود چنين كليدي به فرهنگ گذشته ايران را بگذارند و بروند و خبري از كشفش بر سر زبان ها نيندازند .
جز افتادن و به چپ مايل شدن ، آثار شكستگي عميقي را هم بر سطح سنگ ديديم كه خطرناك مينمود .خطرناك از اينجهت كه باد و باران و برف و بوراني ديگر سنگ را به دو نيم كند و از ارزش چنين اثري گرانبها بكاهد . بايد كاري كرد و سنگ را به ارجش رسانيد .
روزي كه سنگ را ديديم پانزدهم اسفند 1351 بود. حوالي ظهر و شايد ساعتي كمتر از آن به سنگ رسيديم . هوا ابر بود و مي بايست كمين كرد تا شعاعي از آفتاب لابلاي ابرها را بشكافد و به روي سنگ بپاشد تا عكسي كه از آن مي گيريم روشن و قابل استفاده باشد .همايون رفعتي به خاطر همين كار بود كه دوربينش را ميزان مي كرد و به انتظار مي نشست . اما باد سريع و شتابنده آنجا نمي گذاشت كه دوربين به روي پايه هايش بايستد . يكبار چيزي نمانده بود كه دوربين را بلند كند و به قعر دره ببرد .سرعتش در ميمند و اطراف آن زياد است ؛ چه رسد به آن بالاي كوه كه به قول معروف آنچنان را آنچنان تر مي كند . مگر مي گذاشت كاغذ را به روي سنگ بچسبانيم و طرحش را بكشيم ؟ آنقدر سريع مي وزيد كه كاغذ را با فشار دست به روي سنگ نگهميداشتيم و بازهم دست بردار نبود . طرفي از كاغذ را بر طرف ديگرش مي كوبيد و با اين كه هوا خوب بود اثري بر دست ها مي گذاشت كه كرخت مي شدند ؛ و تحمل گرفتن قلم را ازدست مي دادند ؛ چه رسد به كشيدن طرح و دقت در آن .
هرچه بود گذشت و طرحي تهيه شد . عكس ها هم اگرچه به قيمت شكستن پايه دوربين تمام شد ؛ خوب از آب درآمد ؛ يا اينطوري فكر كرديم . طرح را كه زديم و عكس هارا كه گرفتيم حالتي شبيه به كريستف كلمب داشتيم . مي دانستيم كه كشفي شده است و ما داريم ( اگرچه به عنوان عمله التحقيق و كوچكترين افراد گروه ) سهمي در آن مي يابيم . نگاهي به عمق و رنگ نقش ها كرديم تا مطمئن شويم . همه چيز حاكي از پيروزي بود .
تصوير ابتدائي است . خطوطش ، شيارهائي ناهنجار و با عمقي مثلثي هستند كه اين عمق به نيم سانتيمتر و گاهي كمتر و گاهي بيشتر مي رسد . رنگش ديگر با رنگ سنگ يكسان شده است . گويا زماني كه سنگ ، آنهم به عنوان قله كوه از زمين روئيده است ، چنين نقشي بر آن حك كرده باشند . سطحش به قريب يك متر مربع و شايد چيزي بيشتر از اين با لغ مي شود . وزنش حتما" زياد است و قيمتش هم . به زعم محقق ، مربوط به دوره شكار است ؛ و شكارچياني را نشان مي دهد كه براي شكار حيواني درنده آن را محاصره كرده اند و كمان هايشان را به طرف آن نشانه رفته اند ؛ حيواني كه ديگر نسلش منقرض شده و اگرجانب احتياط را بگيريم ديگر در آن منطقه پيدا نمي شود .
شكار و آنهم شكار حيوان درنده به ده هزار سال قبل و شايد خيلي پيشتر از آن مربوط مي شود .اين نقش و نوع و تركيب خانه ها در ميمند ( كه آنهم به جاي خود خصوصيات مسكن در دوره شكار رادارد ) نويد دهنده مباحثي است كه شايد گرهي كور و بزرگ از شناسائي تاريخ ايران را بگشايد .اگر نتوان گفت كه اين دخمه ها بازمانده اي از زندگي نخستين بشر جنوب غربي آسيا ( منشاء انسان اوليه و دامپروري ) است بعيد نيست كه نظر به تعدد دخمه ها ، آثار نخستين جامعه و زندگي اجتماعي مردم اين منطقه باشد . شايد هم اولين حكومت ...        31/01/1352 با ارادت بسيار عليرضا آيت اللهي (1)
--------------------------------------------------------------------------------
(1) همانطور كه مشاهده فرموديد اين نوشته 37 سال قبل از اين نوشته شده است . گزارشي تحقيقاتي است از اينجانب كه با همراهي همايون رفعتي ( حالا دكترهمايون رفعتي ، استاد دانشگاه ) به ميمند شهربابك كرمان رفته بوديم به سرپرست گروه كه دكتر محمود روح الاميني استاد زبده دانشگاه تهران باشد .... و هنوز هم تصور بنده بر اين است كه يكي از نخستين زيستگاههاي بشر در ايران در ميمند بوده است و اين شهر سنگي بين 12000 تا 15000 سال قبل پايتخت كشوري بوده است كه نواحي كنوني يزد و كرمان از توابع آن بوده اند و باقيماندگان آنان كه ساگارتيان ( غارنشينان ) خوانده مي شده اند هنوزهم در زمان  حكومت مادها و هخامنشيان در منطقه وجود داشته قدرت نمائي مي كرده اند
 




:: برچسب‌ها: مردم شناسی ، پیش از تاریخ ، یزد ، علیرضا آیت اللهی ، میمند ، رباط بر سرراه ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : دو شنبه 7 بهمن 1392
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: